به گزارش شهرآرانیوز، در میان شلوغی این روزهای نجف، قدم هایمان ما را به درمانگاه علی بن موسی الرضا (ع) در شارع امیرالمؤمنین (ع) میرساند؛ جایی که داوطلبان مشهدی هلال احمر با تمام توان در حال خدمت به بیماران هستند. اینجا روزانه بیش از ۳ هزار بیمار رفت وآمد میکنند؛ از زائران خسته تا بیمارانی که نیاز به درمان اورژانسی دارند. پشت این آمار، قصههایی نهفته است که از عشق، ایثار و همدلی حکایت میکند؛ قصههایی که شنیدنیاند و ماندگار.
سیداحمدرضا صفوی، داوطلب هلال احمر مشهد، این روزها در ایام اربعین در نجف به زوار اباعبدا... (ع) خدمت میکند. او که پیش از این در سفرهای «زیرسایه خورشید» و فعالیتهای آستان قدس رضوی تجربه خدمت داشته است، حالا برای اولین بار در پذیرش و ثبت اطلاعات هزاران زائر فعالیت میکند. روزهای سخت و پرمشغلهای که گاهی پذیرشها به ۲ تا ۳ هزار نفر در روز میرسد، اما سیداحمدرضا با صبر و حوصله به استقبال زائران بیمار ایرانی و غیرایرانی میرود.
او درباره سختیهای کارش میگوید: ارتباط برقرار کردن با بیمارانی که به زبانهای مختلف صحبت میکنند، گاهی دشوار است، اما این سختیها لذت خاص خود را دارد. نیت خدمت است که خستگیها را از بین میبرد و به انسان انرژی مضاعف میدهد.
سیداحمدرضا باور دارد که این تجربه نه تنها روحیه جهادی اش را تقویت کرده، بلکه صبر و تحملش را نیز بیشتر کرده است. او میخواهد این روایت را به همه کسانی که به خدمت در مسیر زائران علاقهمند هستند، منتقل کند و امیدوار است هر روز شاهد حضور داوطلبان بیشتری باشد که از دل و جان برای خدمت میآیند. این گونه است که درمیان سختیها و فشارها، نور امید و همدلی، روشن باقی میماند و خدمت رسانی به زائران حسینی، تبدیل به تجربهای عمیق در زندگی او میشود.
لطفا ورق بزنید
فاطمه صباح، پرستار داوطلب از دانشگاه علوم پزشکی مشهد، امسال دهمین سالی است که در ایام اربعین به زائران ابوعبدا... (ع) خدمت میکند. او با لبخندی آرام، از سختیها و شیرینیهای این مسیر میگوید و یادآوری میکند که سال گذشته به دلایلی نتوانست حضور داشته باشد، اما امسال با حمایت مسئولان و همکارانش، از مشهد مستقیم به میدان خدمت آمده است. خاطرهای که در ذهنش باقی مانده است، نجات جان کودکی است که سال ۱۳۹۶ با کبودی و خفگی به تیمشان سپرده شد و به لطف تلاش بی وقفه تیم پرستاری، به آغوش خانواده اش بازگشت. او این را معجزهای از الطاف ابوعبدا... (ع) میداند و باور دارد که هیچ خانوادهای نباید دست خالی از اینجا برگردد. فاطمه از سختیهای داوطلبی هم سخن میگوید؛ از مرخصیهایی که باید بگیرد و حتی توبیخی که بابت غیبت هایش در محل کار دریافت کرده است، اما عشق به خدمت و دعای خیر پدر و مادرش، به ویژه مادرش که پس از آخرین سفر فاطمه دار فانی را وداع گفت، او را دلگرم نگه داشته است. او میگوید این تجربه وصف شدنی نیست و هیچ کلمهای نمیتواند حس عمیق خدمت به زائران را بیان کند. او امیدوار است دانشگاهها بیشتر با داوطلبان همکاری کنند تا این مسیر پر از عشق و ایثار آسانتر شود. فاطمه با صدایی پرامید میگوید: «خدا این خادم الحسینی را از ما نگیرد و تا عمر داریم، قدم در این راه برداریم.» این گونه است که او، با تمام دشواری ها، همچنان قلبش برای خدمت به زائران میتپد و هر سال با انرژی و امیدی تازه بازمی گردد.
محدثه عمرانی، داروساز و دانشجوی ترم آخر دانشگاه علوم پزشکی مشهد، امسال برای نخستین بار به عنوان داوطلب، راهی این مسیر مقدس شده است.
او با اشاره به لحظهای که خبر اعزامش را شنید، میگوید: از اول دلم میخواست در موکب درمانی باشم، ولی وقتی سفر کاروان لغو شد، خیلی ناامید شدم. فکر میکردم امسال قسمت نمیشود. اما درست لحظه آخر، از هلال احمر تماس گرفتند. حس آن لحظه را نمیتوانم توصیف کنم؛ یک جور حسرت و شادی با هم بود. محدثه به همراه تیم هلال احمر در هتل «ام القری» مستقر است و هر روز بادقت، نسخههای پزشکی را بررسی و داروهای موردنیاز زائران امام علی (ع) و امام حسین (ع) را تأمین میکند. او فضای این خدمت را با محیط کار معمولی مقایسه میکند و میگوید: کار اینجا با داروخانه یا بیمارستان فرق دارد. همه داوطلبان از دل وجان آمدهاند. این روحیه خاص و معنوی، انرژی مضاعفی به من میدهد. گرمای هوا و فشار کاری روزانه، گاهی نفس گیر میشود، اما محدثه میگوید: این قدر انگیزه دارم که سختیها به چشمم نمیآید. وقتی میبینم زائری بعد از گرفتن دارو آرام میشود یا دعای خیر میکند، خستگیام میرود. محدثه متولد شهریور۱۳۸۱ است و حالا که نخستین تجربه خدمت در اربعین را پشت سر میگذارد، آرزو دارد هر سال به این مسیر برگردد و با امیدواری میگوید: بعد از برگشت، حتما این تجربه را برای هم دورهای هایم تعریف میکنم. امیدوارم آنها هم ترغیب شوند. این راه، راهی است که اگر یک بار بروی، دلت میخواهد همیشه برگردی.
سیدمحمد بیدار، متولد ۱۴آذر۱۳۵۳، بیش از پانزده سال است که در پیاده روی اربعین حسینی حضور دارد و این روزها به عنوان مترجم هلال احمر در درمانگاه نجف خدمت میکند. او نخستین آشنایی اش با این مسیر را این طور روایت میکند: حدود پانزده سال پیش، در یکی از اربعینهایی که زائر ایرانی کم بود، خیلی خسته بودم و جایی برای استراحت پیدا نمیشد. نشستم روی یک صندلی و با حضرت عباس (ع) درددل کردم که «آقا! خستهام، یک جایی برام فراهم کن!». همان لحظه، آقای شیخ علی فاضل عبدا ... المسلی آمد و باهم آشنا شدیم. از همان دیدار، رفاقتی شکل گرفت و من هم میان رفت وآمدها تلاش کردم و زبان عربی را یاد گرفتم و حالا مسیر زندگیام به اربعین پیوند خورده است. او میگوید: وقتی میبینی یک ترجمه یا کمک کوچک، باعث آرامش کسی میشود، خستگی معنا ندارد.
بیدار، خدمت در اربعین را مدرسهای میداند که در آن یاد میگیری برای دیگری زندگی کنی. به قول خودش، «این خستگی، شیرینترین خستگی دنیاست!»
حسین مؤمنی، پرستار باسابقه مشهدی، سالها در جبهه، مناطق محروم و مأموریتهای بشردوستانه حضور داشته است. او میگوید: از زمان جنگ تا امروز، هرجا نیاز بوده رفتهام و هر فعالیتی لازم بوده، انجام دادهام؛ از فعالیت درکنار جهادیهای حاشیه مشهد و حضور در بحران کرونا تا امدادرسانی به آوارگان سوری و لبنانی.
امسال برای دومین بار در هتلام القری نجف به عنوان داوطلب هلال احمر خدمت میکند. تجربه هایش فراتر از درمان است؛ گاهی به کاستن از مشکل روحی یک زائر کمک میکند، گاهی وسایل گمشده را به صاحبش میرساند. او بالبخند میگوید: یک تلفن کوچک میتواند دل یک خانواده را آرام کند. مؤمنی به نقش تربیتی این سفرها برای نیروهای جوان اشاره میکند و میگوید: ۸۰درصد کادر ما دهه هفتادی و هشتادیاند. آنها وقتی عشق خدمت به زائر را تجربه میکنند، برخوردشان با بیماران در کشور هم تغییر میکند. او خدمت در پیاده روی اربعین را «مهمان داری خدا» میداند و معتقد است که کادر درمان یک پله نزدیکتر به این افتخارند: «اینجا باید طوری کار کنیم که هم درد جسمی را درمان کنیم و هم به زائر نشاط بدهیم. این بزرگترین پاداش است».